به نام سلام
بعد از خواندن سوره مبارکه واقعه خانم کاظمی برای تثبیت شدن این سوره در وجود ما و فهم بهتر مفهوم تسبیح یک تکلیف عملی به ما دادند و از ما خواستند هر کدام دانه ای بکاریم. اما این بار با دیدی تسبیح گونه و این که بدانیم خداست که این دانه را پرورش میدهد و به گیاه تبدیل میکند و گیاه با خواست او رشد میکند و لاغیر! من آن روز بعد از کلاس دانه ای لوبیا را لای دستمالی مرطوب گذاشتم تا جوانه بزند... چند روزی گذشت و دانه جوانه زد... اما یک روز که به آن سر زدم دیدم که دانه خشک شده است(حواسم نبود که بهش آب بدم)خیلی ناراحت شدم ، چون فکر کردم که دیگر کار از کار گذشته ،اما این چیزی بود که من فکر میکردم نه چیزی که خدا میخواست و خواست خدا چیزی بود که من به آن دقت نکرده بودم. بله خدا خواست و دانه ای که از نظر من خشک شده بود،زنده ماند و اکنون برگ های سبزش را نمایان کرده است. و آن گیاه اسمی شد برای من! و من فهمیدم که خداست که عامل رشد و یا رکود هر چیزی است و هیچکس نمی تواند مانند او رب عظیم باشد! چشم هایم نمیتوانند اشک هایم را نگه دارند هنگامی که اسم های رب جلویم هستند و من چشمانم بسته است... آخر مگر خدا چقدر می تواند مهربان و بزرگ باشد... و اینگونه قرائتم منجر به تسبیح شد. (براساس واقعه ای واقعی) فسبح باسم ربک العظیم...
Design By : Pichak |